عبور از رئیس دولت اصلاحات کلید خورد؟ /آزاد ارمکی: اصلاح طلبان کاری میکنند تا خاتمی هو شود
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۰۳۸۴۲۸
ساعت 24-یک استاد جامعه شناسی می گوید: خاتمی باید بگوید رهبر اصلاحات نیست اما بازی را رهبری کند.بخش هایی از این گفتگو را بخوانید؛
دکتر تقی آزاد ارمکی در قامت یک جامعه شناس و استاد دانشگاه، نگاه متفاوتی به مسائل درونی جریان اصلاحات دارد. او معتقد است اصلاح طلبان به رئیس دولت اصلاحات اجازه کنش نمادین را نمی دهند و بیشتر خاتمی در خدمت اصلاحات است تا اصلاحات در خدمت خاتمی.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او با تاکید براینکه رفتار اصلاح طلبان باعث می شود خاتمی هو شود، می گوید: خاتمی باید بگوید رهبر اصلاحات نیست اما بازی را رهبری کند.بخش هایی از این گفتگو را بخوانید؛
******
میخواهم به نقش رهبری در جریان اصلاحات اشاره کنم. شما چقدر این اتفاقات را ناشی از جریان رهبری در اصلاحات میدانید که این بازی شکل نگرفت؟
این فقدان شفافیت بازی رهبری است. ببینید رهبر باید کُنش نمادین انجام دهد؛ اصلاح طلبان حاضر نیستند که خاتمی کُنش نمادین انجام دهد. جایی برای کُنش نمادین به او نمیدهند.
منظورتان از کنش نمادین چیست؟
اصلاح طلبی خاتمی را بیشتر مورد استفاده قرار میدهد تا اجازه بدهد که کُنش نمادین انجام بدهد. به همین دلیل رهبری در خدمت اصلاحات است تا اصلاحات در خدمت رهبری. بنابراین نمیتواند آن بازی نمادین را انجام دهد و نقش آفرین باشد و از بحران ها عبور کند. چون اگر آنها خواستند به آقای خاتمی مراجعه میکنند و اگر نخواستند هم مراجعه نمیکنند، از خاتمی میخواهند که خودش را برای اصلاح طلبی مصرف کند، در صورتی که این بازی رهبری نیست؛ رهبر باید آنقدر قدرتش زیاد باشد که به صورت نمادین بازی را سر و سامان بدهد و عمل کند. شما اصلا این اجازه را به خاتمی نمیدهید و دارید خاتمی را فرسوده میکنید.
یک حرفی در مورد رهبری اصلاحات تکرار میشود؛ اینکه آقای خاتمی هیچوقت نخواسته است تا رهبر اصلاحات باشد.
معلوم است که نباید بخواهد.
اصلاح طلبان کاری میکنند تا خاتمی هو شود
این همان جمله شما نیست که میگویید همیشه آقای خاتمی را فقط خرج میکنند...
هم آن است و هم اینکه خاتمی باید بگوید که من رهبر اصلاحات نیستم، اما بازی را رهبری بکند. خیلی عجیب است که ما انتظار داریم که کسی وسط بیاید و رهبری بکند و بعد ما او را هو کنیم، اصلاح طلبی کاری میکند تا خاتمی را هو کنند؛ اگر میخواهید سکوت کنید پس سکوت کنید. حرف این است که وقتی او بازی نمیکند شما هم نباید بازی کنید.
خیلی از اصلاح طلبان از خاتمی عبور کرده اند
منظور من این است که این ضعف بیشتر ناشی از جانب آقای خاتمی است یا...
خیر از جانب سازمان اصلاحات در ایران است. چون سازمان حاضر نیست که نقش اصلی را به خاتمی بدهد، خاتمی را به صورت مشروط رهبر اصلاحات قرار میدهد، خیلی از آدمها در اصلاحات هستند که خودشان را در حد رهبر اصلاحات و همشأن آقای خاتمی میدانند و من میشناسمشان.
مثلا؟
مثلا آقای رهامی میگوید من شیخالعلما هستم و برای خودش دکان باز کرده است. بعضی از آدمها اینطوری هستند و میگویند ما شیخ العلما هستیم و اصلاحات برای ما است و بازی راه انداختهاند، درست است که بازی به آن سمت نمیرود، اما انرژی را میگیرد، مثلا آقای عارف دارد چگونه عمل میکند؟ خیلیها از آقای خاتمی عبور کردهاند.
راهکار شما چیست؟ به نظرم این حرفهایی که میزنید یعنی دارد بن بستی اتفاق میفتد.
به نظر من اگر رهبری اصلاحات عمل نمیکند باید به شکل نمادین انتظار کُنش رهبری اصلاحات را داشته باشیم. در کُنش نمادین، بازی اصلاحات زیبا میشود. آنوقت مسولیت به گردن کسانی میفتد که کُنش استنباطی کردهاند. امام، رهبر انقلاب بود، ما هیچوقت امام را متهم نکردیم با اینکه آدمها این همه کُنش انجام دادند، منتهی اینطور میفهمیدیم که نظر امام این بود و عمل میکردند و به پیش میبردند.
راهحل آن این است که باید به رهبری اصلاحات تن داد تا رهبر کارش را انجام بدهد و آنجاست که قدرت رهبری اصلاحات مشخص میشود و رهبر اصلاحات قدرت پیدا میکند، بعد اینجاست که بحث تنظیم رابطه رهبری اصلاحات و رهبری اصولگرایان و رهبری انقلاب و .. معنی پیدا میکند؛ در غیر این صورت اصلا معنی پیدا نمیکند و شما جایی نمیبینید که این وجود داشته باشد. مگر میشود که اصلاحات باشد، اما رهبرش جایی در منازعات و مراودات و مناسبات رهبران جامعه نداشته باشد، عجیب نیست؟ و کسی هم فکر نکند که او در حصر است و مهم است یا مهم نیست، همه اینها بخاطر این است که او به رسمیت شناخته نشده است.
محدودیت خاتمی به نفع اصلاحات است
بعضیها این مشکل رهبری را به محدودیتهایی که برای آقای خاتمی وجود دارد نسبت میدهند، مثلا مطرح میکنند که ایشان فضای کُنشی که شما میگویید را ندارد و برای همین به سمت شورای رهبری برویم.
این که غلط است. مگر در جاهای دیگر دنیا محدودیت برای رهبرانشان وجود ندارد؟ این محدودیت که به نفع اصلاحات است که استنباطش را از رهبری اعلام کند و آن استنباطها است که صدا میدهد. اینکه میگویند نظر خاتمی این است تا نامه خاتمی که اثر بیشتری در ساخت سیاسی و اجتماعی دارد.
یک جمع متکثری از استنباطها ...
اشکال ندارد، مگر در اصولگرایی نیست؟ شما جامعهای بزرگ داری و نیروهای بزرگی که خود را اصلاح طلب میشناسند و به این میگویند رویش نیرو.
روز به روز رهبری اصلاحات را بر زمین میزنیم
آقای اسدآبادی جریان اندیشهای درست کرده است، کتابهایش را بخوان، خیلیهایش خندهدار است. وقتی آن فضا شکل میگیرد ضعفهای رهبر پیدا نمیشود، ضعفهایش تبدیل به قوت میشود. مشکلی که ما امروز در مورد رهبری اصلاحات داریم این است که روز به روز مصرفش میکنند، روز به روز مصرف کردن مثل روز به روز به زمین زدن است، تا اینکه شما با نیروهای قدرتت، تفسیر و تعبیر در موردش داشته باشند و بر آن قدرت بیافزایند.
منبع: خبرآنلاینمنبع: ساعت24
کلیدواژه: احمدی نژاد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۰۳۸۴۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مرغ آمریکاییها غاز است!
از دید غربزدگان، دستگیری و ضرب و جرح دانشجویان، چون در خاک آمریکا و اروپا انجام میشود مصداق امنیتسازی و ایجاد ثبات و یکدستی مواضع است و باید به آن احترام گذاشت! - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، محمدحسین مهدویزادگان در یادداشتی نوشت: دستگیری 900 دانشجو در دانشگاههای کالیفرنیا و تگزاس، ورود پلیس ضدشورش به حریم دانشگاهها با اجازه رسمی از نهادهای قانونی قدرت در آمریکا، ضرب و جرح شدید دانشجویان توسط پلیس فدرال و وعدههای انتخاباتی نامزدهای 2 حزب دموکرات و جمهوریخواه (بایدن و ترامپ) مبنی بر اخراج دانشجویان معترض به رژیم صهیونیستی از دانشگاهها و حتی در صورت امکان خاک آمریکا، جملگی تبدیل به تیتر رسانههای غربی شدهاند. از سوی دیگر، تعمیم اعتراضات دانشجویی ضدصهیونیستی در آمریکا به کشورهای اروپایی، منجر به آن شده تا پلیس و نهادهای امنیتی کشورهای انگلیس، آلمان، فرانسه، ایتالیا، سوئد، فنلاند و دانمارک نیز مواضع مشابهی علیه دانشجویان منتقد نسلکشی صهیونیستها در غزه مطرح کرده و با وعده سختترین مجازاتها به خیال خود از وقوع این اعتراضات پیشگیری کنند!
1- اگر چه تونل وحشت نهادهای سیاسی و امنیتی غرب برای دانشجویان نتوانسته آنها را از مسیر انسانیت و غیرت منحرف کند اما سکوت برخی جریانات سیاسی در داخل کشورمان در قبال آنچه در آمریکا و اروپا میگذرد، جای بسی تأمل و البته شرم دارد!
در جریان اغتشاشات سالهای 78 و 88 و حتی در بحبوحه زمانی فتنهای که سال 1401 با محوریت و مدیریت پشت پرده فمینیستهای دوآتشه جریانات ضدانقلاب و برانداز داخلی و خارجنشین شکل گرفت، برخی احزاب اصلاحطلب و در راس آنها حزب اتحاد ملت به رهبری آذر منصوری (رئیس خودخوانده جبهه اصلاحات) بدترین و سختترین مواضع ممکن را در اتهامزنی به نظام جمهوری اسلامی و ساختار حقوقی و امنیتی جاری در آن اتخاذ کرده و از همافزایی با جریانهای ضدانقلاب مانند سلطنتطلبان و منافقین تروریست ابایی نداشتند. آنها مدعی بودند به قداست حریم دانشگاه اعتقاد عمیق دارند و دانشجو آزاد است هر گونه میخواهد رفتار کرده و شعار دهد و کسی نیز نباید جلودار آن باشد. در این مجال قصد نقد این رویکرد و تفکر را نداریم اما سوال اساسی این است: اگر دانشگاه دارای چنین قداست ذاتی و حریم محکمی است، چرا هماکنون از اردوگاههای رسانهای روشنفکر و غربزده داخلی صدایی در حمایت از دانشجویان آمریکایی و اروپایی مخالف نسلکشی کودکان فلسطینی مشاهده نمیشود؟!
2- صورتمساله مشخص است: از دید این غربزدگان، دستگیری و ضرب و جرح دانشجویان، چون در خاک آمریکا و اروپا انجام میشود مصداق امنیتسازی و ایجاد ثبات و یکدستی مواضع است و باید به آن احترام گذاشت(!) به نظر میرسد خط قرمز اصلاحطلبان نه آزادی است، نه دانشگاه، نه آزادی بیان، بلکه این قداست(!) آمریکاست که خط قرمز آنها در تحلیلها و گفتارهای رسانهای و حزبی محسوب میشود! سکوت بسیاری از احزاب اصلاحطلب در قبال اعتراضات غیرتمندانه دانشجویان آمریکایی و اروپایی، جلوهای از بدیهیات حاکم بر تفکر و مانیفست حزبی و دستورالعمل سیاسی این گروههاست. در اینجا ما با نوعی پارادوکس مدیریت شده مواجه هستیم که در آن رفتارها و ارزشها اصالت نداشته و این ساختارها هستند که حسن یا قبح یک رفتار یا گفتار را تعیین میکنند. گویا نظریه «ساختار - بازیگر» که توسط کنت والتز بر مبنای نگاه نئورئالیستی وضع شده، تبدیل به یک الگوی ثابت ذهنی و تحلیلی در میان اصلاحطلبان و حامیان فتنه شده است! جایی که ساختار نسبت به بازیگران اصالت داشته و بازیگرانی که نخواهند در قالب آن بگنجند، جایی در آن ندارند.
آنگونه که اصلاحطلبان تندرو و روشنفکران غربزده نسبت به ساختار جاری قدرت در غرب ارزش و احترام قائل هستند، خود شهروندان و حتی برخی سیاستمداران غربی نیستند! پلیس فدرال و دیوان عالی آمریکا، در این نگاه مسموم دارای ارزش هستند زیرا متعلق به ساختار قدرت در غرب هستند؛ آنها میتوانند هزاران دانشجو را سرکوب کرده و آنها را تا آنجا که میتوانند ضرب و جرح کنند و بعد هم با تحسین مدعیان آزادی بیان و حقوق بشر روبهرو شوند. این همان سیکل معیوبی است که ورودی و خروجی آن هر 2 بر اساس «غربپرستی» به جای «بها دادن به اصالتها و ارزشها» در آمریکا و اروپا شکل گرفته و البته، از سوی جریانات واداده داخلی نیز مورد کرنش و احترام واقع میشود.
منبع: وطن امروز
انتهای پیام/