Web Analytics Made Easy - Statcounter

انتخابات 96 به جهت مشارکت حداکثری مردم، یکی از پرشکوه ترین دوره های انتخاباتی ایران معرفی می شود. از طرفی نوع انتخابات و رای مثبت مردم به تداوم گفتمان مبتنی بر صلح و تعامل در مقایسه با گفتمانی که در خود شعارهای غلبه بر فقر، محرومیت، بیکاری و تنگناهای معیشتی را نوید می داد، انتخابات 96 را از انتخاب های گذشته مردم متمایز ساخته است

به گزارش جماران، برخی دیدگاه ها بر این امر مبتنی است که مردم در این دوره به شعارهای پوپولیستی نه گفتند و برخی نیز معتقدند که رای اکثریت مردم در این دوره نه رای موافق به رویکرد پیروز در انتخابات که که رای نه به تنش افکنی و ستیزه جویی و عدم تعامل با جهان بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به هر روی جدا از موضوع مشارکت حداکثری مردم در انتخابات 96 و دلایلی که بعضا برای پوپولیستی بودن آن معرفی می شود نمی توان نقش و جایگاه عقلانیت را در این دوره نادیده گرفت.
در اوج تبلیغات انتخاباتی، اتخاذ رویکردها پوپولیسم محور از سوی برخی جریان ها، آشکارا دیده می شد و همین امر نیز جریان های رقیب را وا می داشت که آنها نیز برای رویارویی های تبلیغاتی گاه دست به دامان وعده های پوپولیستی شوند.
به رغم حرف و حدیث هایی که درباره ردپای پوپولیسم و همچنین توسل به لمپنیسم در انتخابات اخیر مطرح می شود، به فرض این ادعا باید گفت که انتخابات این دوره شاید به لحاظ کمرنگ بودن نشانه های پوپولیستی، از دیگر تجربه های انتخاباتی در ایران متمایزتر بوده است.
در همین زمینه دکتر«تقی آزاد ارمکی » جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران در گفت و گو با پژوهشگر گروه پژوهش و تحلیل خبر ایرنا، ضمن اشاره به مشارکت حداکثری مردم در انتخابات 29 اردیبشهت، به برخی رویه های پوپولیستی در انتخابات اشاره کرد و گفت: «پوپولیست های ایرانی نمی دانند که چه بلایی سر جامعه می آورند و کارهای آنها چه برآیندی در سطح جامعه دارد.»
مشروح این گفت و گو به شرح ذیل است؛

**ایرنا: با توجه به اینکه با گذشت چند روز از انتخابات، جامعه ایران هنوز در تب و تاب چنین رویدادی به سر می برد، شما نقش و جایگاه رویه های پوپولیسم و لمپنیسم را در انتخابات 29 اردیبشهت ماه، چگونه ارزیابی می کنید؟

**آزاد ارمکی : انتخابات در ایران سه نوع بوده است. یک نوع از انتخابات ساختگی بوده است که بیشتر رژیم گذشته در آن متهم است . در نوع دوم انتخابات، انتخاب شونده مشخص است و میزان رای مردم چندان مهم نیست که در دوره پهلوی دوم شاهد آن هستیم. نوع سوم انتخابات با مشارکت متوسط و با نیروهای خود سیستم است و در اینجا به کلیت جامعه و رای اکثریت توجه نمی شود. در این نوع از انتخابات نیروهای درگیر در حوزه سیاسی، رای خود را به مافوق خود در مقابل رقیب می دهند.
در خرداد 96 به بعد، ما نوع جدیدی از انتخابات را در ایران تجربه کردیم، انتخاباتی که چند مشخصه دارد؛ 1- رای مردم در آن مهم است؛ 2- مشارکت حداکثری مورد نظر است که مدنظر رهبری نیز هست و به معنای همگرایی ملی تعبیر می شود؛ 3- ویژگی دیگر، حضور رقبای جدی در صحنه است. به این معنا که موافقان و مخالفان جدی در این عرصه حضور می یابند؛ 4- در نهایت، پیروزی حداکثری است، هر گروهی تلاش دارد که به جمعیت خاکستری توجه بیشتری کند و این همان چیزی است که در انتخابات 96 به وضوح خود را نشان داد و موجب شد علاوه بر حرف و حدیث هایی که تا دیروز در انتخابات؛ تحت عنوان؛ موافق نظام و رهبری و مخالف نظام و رهبری، اسلامی و غیر اسلامی، موافق توسعه و مخالف توسعه؛ بحثی در انتخابات مطرح شود و آن مشارکت لایه های خاکستری جامعه یعنی کسانی است که این حساسیت ها را نداشتند. در بحث جلب آرای طبقه حد وسط یا خاکستری، موضوع پوپولیسم و توسل به لمپنیسم در کشور دیده می شود.

**ایرنا: چرا در این لایه از جامعه شعارهای پوپولیستی و یا به اصطلاح لمپنیسم به کار گرفته می شود؟
**آزاد ارمکی : اینجا است که تمام تلاش کسانی که در حوزه سیاسی آمدند این است که رای جمعیت خاکستری و خاموش را کسب کنند. حساسیت های جمعیت خاکستری، حساسیت های گروه الف و ب یا به عبارتی راستگرایان و چپگرایان نیست.
برای کسب این آرای حداکثری، جامعه نیازمند شرایطی است. به این معنا که دست کم دو تا سه سال زمان لازم بود که گروه های سیاسی از طریق حزب و مناسبات سیاسی و با گفت و گو برای جلب آرای این گروه خاکستری تلاش کنند و نیازهای آنان را به رسمیت بشناسد و تعریف دوباره ای از روند دستیابی به نیازها به آنان ارائه دهد. ولی به دلیل اینکه انتخابات در ایران پس از تایید شورای نگهبان کلید می خورد و گروه های سیاسی زمان محدودی را در اختیار خواهند داشت، عمر انتخابات نیز یک ماه است از ین رو فرصت عقلانی برای مجاب سازی جمعیت کثیر آرای خاکستری که رای نمی دهد و می تواند مناقشه ایجاد کند در کسب اکثریت آرا استفاده می شود و نیاز به شعارهای پوپولیستی و عوام گرایانه از سوی گروه های رقیب احساس می شود که در آن رادیکالیسم و تنش و حادثه و هیجان ظهور می کند.

** ایرنا: با توجه به اظهارات شما، منطق ظهور پوپولیسم در ایران بر چه مبنایی است؟
**آزاد ارمکی: منطق ظهور پوپولیسم در ایران بر این نیست که اینکه مردم ما پوپولیست باشند. بلکه منطق آن محدودیت دوره انتخابات و نبودن فرصت برای گفت و گوهای جدی است زمانی که بحث انتخابات حداکثری به میان می آید، خواه ناخواه، رویکردهای پوپولیستی نیز به میان می آیند. این پوپولیسمی که به وجود می آید به واسطه گروه هایی است که در پی آرای حد وسط یاجمعیت خاکستری هستند. مثلا شعار پوپولیستی که می گوید ما جامعه را از همه محدودیت ها به دور می کنیم یا می خواهد فقر را از بین ببرد یا گروهی که شعار می دهند که سالی یک میلیون شغل ایجاد می کنند. این چیزی نیست جز پوپولیسم و دعوت از عامه مردم برای ایجاد هیجان و دادن رای. نتیجه ای که از این مباحث می گیرم این است که ما وارد دوره ای از انتخابات شدیم که پوپولیست ها آمدند و پوپولیسم به طور جدی اثر گذار شد.

**ایرنا: چرا برخی رقیب های انتخاباتی با اینکه ادعای پرهیز از پوپولیسم دارند، اما در مقاطعی به پوپولیسم متوسل می شوند؟
**آزاد ارمکی: وقتی در انتخابات شعارهای پوپولیستی و استفاده از لمپن ها برای کسب آرای مردم بیشتر می شود، دیگر رقبا نیز به ناچار متوسل به چنین رویکردی می شوند. چنانکه در انتخابات اخیر شاهد بودیم که آقای روحانی هم در مقابل شعارهای پوپولیستی مجبور شد که پوپولیستی عمل کند و خیلی بلند، هیجانی و بسیار کلی سخن بگوید. از این رو همه کسانی که درباره دولت داوری می کنند، می گویند که دولت کار سختی در پیش دارد زیرا دکتر حسن روحانی نیز شعارهایی داده است که چاره ای نداشت و اگر نمی داد رای اکثریت را کسب نمی کرد.

**ایرنا: با توجه به آنچه گفته شد آیا می توان گفت که برآیند اتخاذ رویکردهای پوپولیستی همیشه موافق مدعیان آن نیست؟
**آزاد ارمکی : در نزاع های پوپولیستی چیزی ظهور می کند که به نفع پوپولیست ها نیست و آن اهمیت جامعه؛ اقتضائات اجتماعی، گروه های اجتماعی، تکثر و تننوع طلبی اجتماعی و مردم و کسانی که دیده نمی شدند. از این به بعد ما فقرا، بیکاران، حاشیه نشینان، تحصیلکردگان بیکار، بیرون افتاده های سیستم، اقلیت ها، قومیت ها را خواهیم دید. در صورتی که از ابتدا چنین چیزهایی مدنظر دو جریان رقیب در انتخابات نبود.

**ایرنا: با توجه به اینکه هم در گذشته و هم در انتخابات اخیر شاهد بودیم که از لمپنیسم نیز در جریان انتخابات استفاده شد، به نظر شما چرا در فضای رقابت های انتخاباتی چنین امری دیده می شود؟
**آزاد ارمکی : فارغ از فضای انتخابات در عرصه های دیگری نیز می بینیم که سیاستمداران به پوپولیسم روی می آورند و در مواردی نیز از به اصطلاح لمپن ها استفاده می کنند به این دلیل که لمپن ها توانایی بسیج جمعیت ناشناخته را دارند که در انتخابات اخیر نیز چنین چیزی را شاهد بودیم. این فرض گروه های سیاسی است در صورتی که اشتباه همه طرف های حاضر در رقابت های انتخاباتی است مثلا در موسیقی می بینیم که کسانی که موسیقی را نفی می کردند، برای رای آوری بیشتر دست به دامان بدترین نوع موسیقی می شوند. تا دیروز موسیقی با لهو و لعب تعبیر می شد، اما یکباره می بینیم که اوضاع تغییر می کند. پوپولیست های ایرانی نمی دانند که چه بلایی سر جامعه می آورند و کارهای آنها چه برآیندی در سطح جامعه دارد.

**ایرنا: با نگاهی به گذشته می بینیم که در جامعه با اینکه رویکرد سیاسی برخی دولت های غیر پوپولیست، مطلوب مردم بوده است اما به یکباره بعد از آن مردم در انتخاب رییس جمهور به پوپولیسم روی می آورند. به نظر شما چرا چنین اتفاقی می افتد؟
**آزاد ارمکی : جامعه ما در حوزه سیاسی ما غیر عقلانی و پوپولیست است و به همین دلیل بازی پوپولیستی راه می اندازد و خود نیز قربانی پوپولیسم می شود، مشکل از جامعه سیاسی ما است که که عقلانی عمل نمی کند برای همین هم در برهه هایی، بازنده رقابت های سیاسی و بازی های پوپولیستی می شود که خود در جامعه راه انداخته است. با گذری به گذشته می بینیم که کسانی با دیدگاه های پوپولیستی وارد عرصه سیاسی و رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری می شوند و رای نیز می آورند اما در دوره ای دیگر جامعه آنها را پس می زند رد واقع این افراد قربانی رویکرد پوپولیستی خود می شوند.

**ایرنا: نقش جامعه ایرانی در این بین کجا است؟ آیا می توان گفت جامعه ایرانی پوپولیسم محور است؟
**آزاد ارمکی : جامعه ایرانی مقصر نیست برخی این را به گردن جامعه می اندازند. من کاملا مخالف پوپولیستی بودن جامعه ایران هستم. جامعه ایرانی منفعل نیست، احساساتی نیست. پوپولیسم به بازیگران سیاسی در جامعه بر می گردد نه مردم.

**ایرنا: رویکردهای پوپولیستی که هم در رفتار برخی سیاستمداران می بینیم و هم در برخی انتخاب های مردم، دیده می شود، چه تاثیری در فرهنگ عمومی و سیاسی جامعه می گذارد؟
**آزاد ارمکی : فرهنگ سطوح متفاوتی دارد. یک سطح عقلانی، سخت و محکم و یک وجوه میانی و ساده و احساساتی. پوپولیسم ساحت هیجانی و احساسی فرهنگ را فعال تر می سازد. برای مثال در همه ژانرهای موسیقایی ایرانی، ژانر عامه پسند آن مهم تر می شود. پوپولیسم باعث فعال شدن سطح بیرونی و هیجانی فرهنگ می شود و گرفتارهایی نیز در این زمینه ایجاد می کند. ولی وقتی از پوپولیسم فاصله می گیریمو وجه هیجانی و احساسی پوپولیسم به حاشیه می رود و هسته سخت فرهنگ خود را می نمایاند و در برابر آن مقاومت می کند.

**ایرنا: با توجه به اینکه جامعه ایران در حال توسعه است، برخی ادعاها مبنی بر این است که رویکردهای نه در جوامع توسعه یافته و به اصطلاح مدرن که رد جوامع در حال توسعه و توسعه نیافته دیده می شوند، نظر شما در این زمینه چیست؟
**آزاد ارمکی : در همه جوامع پوپولیسم دیده می شود. در فرانسه چیزی ی نمانده بود که پوپولیست ها حاکم شوند در جامعه آمریکا نیز می بینیم که ترامپ، بر مسند قدرت می نشیند. پس نمی توانیم بگوییم که این امر خاص ایران یا جوامع در حال توسعه و توسعه یافته است. در واقع بازیگران سیاسی در همه دنیا گاه از عقلانیت سیاسی دور می شوند و به رفتارهای پوپولیستی روی می آورند.

**ایرنا: با توجه به صحبت های شما، چرا در جوامع مدرن ما شاهد پوپولیسم هستیم؟
**آزاد ارمکی : پوپولیسم در دوران مدرن ظهور می یابد. نباید این گونه بیاندیشیم که جهان مدرن جهانی کاملا عقلانی است. جهان مدرن حتی زمانی که خیلی قوی هم می شود از درون آن پوپولیسم و پدیده هایی همچون فاشیسم ظهور می کند.
در ایران هم این احتمال هست. چون در ایران هم اینطور نیست که ما چون سنتی هستیم و جوامع دیگر مدرن؛ پس در ایران پوپولیسم وجود دارد. در ایران هم ما بازی سیاسی به صورت مدرن صورت می گیرد.

**ایرنا: چگونه می توانیم از مساله پوپولیسم به ویژه در برهه های حساسی همچون انتخابات رهایی پیدا کنیم؟
**آزادارمکی : در صورتی می توانیم از پوپولیسم فاصله بگیریم که ساختار سیاسی را تغییر دهیم، بازی سیاسی را دگرگون سازیم و کنش گری سیاسی تغییر یابد و نیروهای سیاسی بسامان تر و باشناسنامه شوند. اما در ایران برخی نمی خواهند نیروهای سیاسی شناسنامه دار شوند زیرا به زعم آنان شناسنامه دار شدن و به اصطلاح هویت یافتن نیروهای سیاسی دردسر ساز خواهد بود. وقتی نیروهای سیاسی شناسنامه دار می شوند، باید تمامی کسانی که مدعی و گروه و کنش سیاسی هستند باید در سیستم سیاسی وارد شوند و فعالیت کنند اما در جامعه سیاسی ایران اینگونه نیست و به همین دلیل نیز در مقاطعی پوپولیسم به میدان می آید.

**ایرنا: برخی دیدگاه بر این است که نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 96 نشان داد که جامعه ایران ازپوپولیسم فاصله گرفته است، نظر شما در این زمینه چیست؟
**آزاد ارمکی : به نظر من چنین تفسیری درست نیست، زیرا رای مردم ایران منطق دیگری دارد. مردم با رای خود گفتند که ما نمی خواهیم وارد جنگ شویم و خواهان صلح هستیم. در واقع صلح انتظار آنان از صلح یک خواسته پوپولیستی است. می خواهند رادیکالانه در زمان کوتاهی از رادیکالیسم عبور کنند. در اینجا نیز همچنان پوپولیسم وجود دارد. جمعیتی که روز آخر وارد صحنه انتخابات می شود و رای می دهد رای نه دارد و رای آنان ایجابی نیست.

منبع: جماران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۴۴۸۷۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری از ایران فردا | برخوردها از سال ۸۸ جامعه را پیچیده‌تر کرده | تنش‌های بزرگ در دل رخدادهای کوچک است!

طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته، حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.

در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی موسسه رحمان، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. تغییر ماهیت جامعه مدنی، و برآمدن نیروهای جدید در فضای جامعه ایران، تغییر از نگاه هگلی به نگاه لوفوری برای تبیین جایگاه زندگی روزمره، ایجاد زبان جدید و گسترده توسط نسل های جدید به جای زبان قدیم که در انحصار دانشگاهیان بود، در سخنان کاشی از برجستگی ویژه ای برخوردار بود. پس از انتشار این سخنرانی در خبرگزاری خبرآنلاین، با توجه به حساسیت بحث، بازخوردهایی داشت.

از این رو تلاش کردیم در گفت و گو با صاحبنظران ، تحلیل ها و اطلاعات بیشتر در اختیار مخاطبان قرار بدهیم. دکتر نعمت الله فاضلی استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با توجه به حساسیت موضوع در گفت و گویی کوتاه، با تایید و نقد سخنان دکتر کاشی، دیدگاه های خود را در این زمینه مطرح کرد. این گفت وگو از نظرتان می گذرد:

تایید و تصحیح برخی سخنان دکتر کاشی

فاضلی با تاکید بر این که با «تحلیل آقای دکتر کاشی موافق» است که «ایران امروز به یک رویکرد زندگی‌گرا رسیده» و «همچنین ایرانیان به یک آغاز جدید نیز نیاز» دارند در باره نگاه کاشی به نگاه هگلی به جامعه مدنی گفت: «تصور نمی کنم جامعه مدنی در ایران حتی به معنای هگلی اش به طور کامل مضمحل شده باشد. بلکه می توان گفت شکل های جدیدی دارد گسترش می یابد. ولی این را هم قبول دارم که نقش زندگی روزمره و کنش‌گری های روزمره و نقش عاملیت فردی، بسیار وسیع و گسترده شده است. ضمن این که قبول دارم آن رژیم‌های حقیقت مانند گفتمان های ناسیونالیستی، اسلام گرایی، یا چپ مارکسیستی یا هر شکل دیگری از کلان روایت ها به پایان راه خود رسیده اند. آن ها همچنین نمی توانند و قادر نیستند انسجام بخش به جامعه برای تحولات باشند. اما سازماندهی جمعی برای پیشرفت اجتماعی یک ضرورت تام است و نمی تواند از بین برود.»

او با تاکید بر این که «جامعه مدنی آریستوکرات که در سخنان آقای دکتر کاشی بود، شاید تعبیر مناسب و درستی برای دوره مشروطه و دوره پهلوی اول باشد، اما در دوره پساانقلاب ۵۷ پس از مدتی طبقه آریستوکرات نداشتیم» گفت: « از این رو نمی توانم بگویم جامعه مدنی آریستوکرات بود، زیرا ما با دانشگاه توده مواجه شدیم. دانشگاهی که همگانی است و قشر تحصیلکرده، محدود به طبقات اعیان و اشراف نبود. به همین دلیل تحصیلکردگان، و دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، خوانندگان، یک طبقه متوسط فراگیر فرهنگی را تشکیل داده بودند که هنوز هم همین است. البته دیدگاه دکتر کاشی را قبول دارم که جامعه مدنی آریستوکراتی که در دوره های مشروطه و پهلوی شکل گرفت، و حتی در اوایل انقلاب نیز تا حدودی بود، در حال حاضر دیگر برای ما معنا ندارد، و نمی تواند کارکردی در تحولات اجتماعی داشته باشد. ولی طبقه متوسط فراگیر فرهنگی، اتفاقا از طریق سبک زندگی و تجربه های زندگی روزمره اش، از طریق تجربه های بدنمند و جسمانی اش، و از طریق تجربه هایی که معطوف به امور بسیار ساده زندگی هست، دارد مقاومت می کند و به حاکمیت فشار می آورد، و نیروهای مسلط سیاسی را به چالش می کشد، که نمونه بارز آن زنان هستند.»

جمعیت، شرایط پیچیده و دلایل آن

این استاد بازنشسته دانشگاه با اشاره به این که قبول دارد «در وضعیت بسیار پیچیده قرار داریم» گفت: « این تعبیر دکتر کاشی رو تایید می کنم که وضعیت کنونی نسبت به دوره مشروطه و دیگر دوره ها بسیار پیچیده‌تر و خطرناک‌تر است. زیرا در سال های ۱۳۰۰ و قبل از آن، جمعیت ایران حدود تا ۱۲ میلیون نفر بود. این جمعیت اکنون به حدود ۹۰ میلیون نفر افزایش یافته است. بنابراین جمعیت ایران ۹ برابر شده است. بنابراین جامعه ای با این حجم جمعیتی، و حضور تکثری از گرایش های سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، و اجتماعی، طبیعی است پیچیده و پیش بینی‌ناپذیرتر باشد. فراموش نکنیم به میزانی که جمعیت برای مثال از ۱۰ میلیون نفر به ۲۰ میلیون نفر افزایش می یابد، پیچیدگی جامعه نیز به صورت تصاعد هندسی ضریب دو نمی خورد، بلکه ضریب تا ۱۰ می خورد.»

او افزود: « با موقعیت جدید، جامعه ایران دیگر جامعه عشایری و حتی روستایی نیست. بلکه بیش از ۷۵ درصد جمعیت جامعه ایرانی در کلانشهرها و شهرها زندگی می کنند. این ساختار شهری و کلانشهری، حیات ذهنی، روانی، عاطفی، اخلاقی، وسیاسی بسیار پیچیده و متفاوتی از حیات ذهنی و اجتماعی تمام دوره های گذشته ما به وجود آورده است.»

فاضلی سپس به سطح سواد به عنوان عنصر دیگری از پیچیدگی جامعه ایران یاد کرد و گفت: «باید بگویم جامعه باسواد شده است. در دوره مشروطه تنها ۵ درصد جامعه باسواد بودند. امروزه حداقل ۸۰ درصد شهروندان جامعه ایرانی باسواد هستند؛ به عبارت دیگر جامعه خوانا و نویسا است. که این امر خود به تنهایی در جامعه ۹۰ میلیون نفری ایران، موتور بسیاری از تحولات و گرایش های بسیار پیچیده ای در جامعه شده و هست.»

ناکامی های سه تجربه بزرگ

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه به سه تجربه مهم در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد و گفت: « سه تجربه انقلاب مشروطه، شکل گیری ملت دولت جدید و انقلاب ۱۳۵۷، ناکامی هایی داشته اند که تجارب شان بر روی هم انباشته شده اند. این تجربه ها، ذهنیت اجتماعی ایرانیان، و تصور جمعی از خود و تاریخ خودشان را بسیار بسیار پیچیده تر از هر زمانی دیگر کرده است.»

او سپس گفت: «برخوردهایی هم که حکومت از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ به عمل آورده، جامعه را عصبی‌تر، و پیچیده تر و خلاف آنچه از اعمال خشونت منظور بوده، ایجاد شده است. به همین دلیل من با این سخن آقای دکتر کاشی به طور کامل توافق دارم؛ جامعه ما از دوره مشروطه و دوره آغاز شکل گیری ملت دولت رضا شاه، بسیار وضعیت پیچیده تر و مسایل و بحران های آن، بسیار بسیار حادتر است.»

فاضلی در ادامه به مسایل بسیار مهم جدید مانند «بحران محیط زیست به این معنا که آب، خاک، و هوای زمینی که در آن سکونت داریم، همه دچار تنش های بزرگ» است اشاره کرد و گفت: «زندگی و بقا دچار چالش جدی شده است. می خواهم تاکید کنم بحران محیط زیست در کنار ابرچالش‌های های دیگر نیاز به یک آغاز جدید را گوشزد می کند. راهبردهای گذشته، چه آن راهبردی که دولت اختیار کرده بود و چه راهبردی که مردم یا گروه های سیاسی داشتند، برای بقا یا بهبود جامعه دیگر کفایت نمی کنند تا جایی که راهبردهای مذکور حتی پایداری نسبی و موقت نیز ایجاد نمی کنند.»

دشواری تحلیل آینده ایران به دلیل رخدادپذیری آن

فاضلی نظرش را درباره تحلیل آینده این گونه بیان می کند: «این که آینده چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار است، با اطمینان و قطعیت نمی توان از آن سخن گفت. زیرا جامعه امروز ایران رخدادپذیر شده است. منظورم از رخدادپذیر این است که مجموعه، تنش ها و تعارضاتی که در جامعه بین حاکمیت و مردم ، و گروه های گوناگون به وجود آمده، جامعه را مستعد تنش های خیلی بزرگ و ناگهانی بر اساس رخدادهای کوچک اما حساسیت‌برانگیز کرده که می تواند از این طریق تحولاتی را رقم بزند به نحوی که زمینه اجتماعی و سیاسی را تغییر بدهد. نظری بر تحولات ۱۳۸۸ به این سو نشان می دهد رخدادهای کوچک همواره زمینه ساز تغییرات بوده اند. هم بازی حکومت در عرصه سیاسی، و هم بازی بازیگران درون جامعه در مقابل آنان قواعد پیچیده تری پیدا کردند. این است که در جامعه رخدادپذیر ما نمی توانیم با تبیین علل و عوامل سیستمی یا تبیین علل و عوامل مادی عینی موجود، تصویر آینده را نشان بدهیم.»

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته» گفت: « حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.»

چرا تاکنون «آغاز» شکل نگرفته؟

فاضلی سپس نظریه ضرورت شکل گیری «آغاز نو» را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «دیدگاهی که آقای دکتر کاشی ارائه کردند، این است که آغازی باید شکل بگیرد. منظور ایشان از شکل گیری آغاز این است که تمام آنچه حکومت در گذشته تا الآن برای مواجهه با ابرچالش ها داشته، کنار بگذارد، و طرحی نو دراندازد. پرسشی که ایشان پاسخ نمی دهد، این است که چرا تا حالا چنین آغازی شکل نگرفته است؟ چرا حاکمیت که مدت های طولانی است نسبت به وضعیت چالشی کشور آگاه شده ، طرحی نو در نینداخته است؟ پاسخ به این پرسش برعهده اندیشمندان علوم سیاسی است. ایشان در این باره پاسخی نداده اند. تنها به این اکتفا کرده اند که راه های گذشته را تجربه نکنیم و طرحی نو درانداخته شود.»

او افزود: «تصور من این است تا زمانی که میان جامعه و حکومت توازن قوا برقرار نشود، احتمالا جناحی در حکومت مایل است کماکان از ابزار زور استفاده کند. مگر این که سیر تحولات جامعه به گونه ای پیش برود، که تولید قدرت مورد نظر جناح مذکور، برای حاکمیت به صرفه نباشد. در این صورت به طرحی نو خواهد اندیشید و آغازی را دنبال خواهد کرد.»

شرایط شکل گیری آغاز؛ اشتباه کردم

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا جامعه به این توانایی می رسد که تولید قدرت بیش از حد برای نظام سیاسی مقرون به صرفه نباشد، و به اتخاذ آغازی تازه ناگزیر شود؟» می گوید: «تصور می کنم به این سادگی ها، چنین آغازی شکل نخواهد گرفت. در جنبش مهسا تصور می کردم که اگر حکومت به پایداری سیاسی نسبی برسد، آغاز و طرح نو خود را مطرح می کند، ولی اشتباه کردم.».

فاضلی در ادامه افزود: «البته این ها به این شرط است که تحولات غیرمترقبه ای مثل جنگ در منطقه، فشارهای بین المللی خیلی وسیعتر از آنچه که تاکنون بوده است، یا تحولاتی در راس هرم نظام سیاسی، رخ ندهد. اگر چنین تحولاتی رخ ندهد و بخواهد تنها در یک روالی که تا کنون تجربه شده، یعنی درگیری میان حکومت و ناراضیان، معترضان، و به طور خلاصه مردم، فکر می کنم آن چیزی که تعیین کننده خواهد بود «برخورد» بعدی است که آیا بعد از آن، حکومت به این نتیجه می رسد که برای حفظ و پایداری خودش، باید تحولات بنیادینی را در گفتمان، سیاست ها، اقدامات، برنامه ها و اجراهای خودش، ایجاد بکند، یا نه؟

به غیر از مقاومت زندگی گرایی، فلج سازی بوروکراسی کشور

فاضلی با تاکید بر این که « آقای دکتر کاشی به درستی اشاره کردند در جامعه نیروهای زندگی گرا، و سیاست زندگی، حاکم شده است» سپس گفت: « ایشان همچنین زندگی گرایی و سیاست زندگی را از ایدئولوژی های اسلام گرایی، ملی گرایی، و چپ گرایی و لیبرالیسم گرایی متمایز کرده و گفته اند که این زندگی گرایی شکل جدیدی از سیاست است که در جامعه ظاهر شده است. اما پرسش این است که زندگی گرایی اگر بخواهد به صورت آلترناتیو و یا بدیلی برای سیاست حاکم باشد، هنوز از تعریفی روشن برخوردار نیست و تنها در جایگاه مقاومت می‌تواند کارهایی را به پیش ببرد. ولی در وجه ایجابی ، نمی تواند سامان سیاسی جدیدی را ایجاد کند.»

او افزود: « فراسیاست مردم، در مقابل سیاست حاکمیت، فقط زندگی گرایی نیست. مردم به عنوان نیروهایی که در بدنه بوروکراسی و سازمان های جامعه فعالیت می کنند، چون ناراضی و برخی حتی خشمگین هستند، عموما با اشکال پیچیده ای از کارشکنی ها، سستی ، بی توجهی ، عدم انجام وظایف کاری، کارشناسی، و اداری، در عمل ماشین بوروکراسی و اداری و سازمانی نظام حکمرانی را با چالش روبه رو کرده اند. این چالش بیشتر هم خواهد شد. به ویژه اگر در نظر بگیریم که نارضایتی های ناشی از شرایط اقتصادی زندگی، که تورم و مالیات ها به مردم تحمیل کرده، روز به روز مردم را بیشتر به این سمت و سو سوق می دهد که هرجایی که هستند، ماشین دولت را کندتر و کندتر بکنند.»

این استاد سابق دانشگاه، با اشاره به این که «این ها، هزینه های تولید قدرت حکومت را بسیار بسیار سنگین می کند. از این رو فقط سیاست زندگی گرایی نیست که مقاومت را ایجاد کرده است، بلکه شکل های پیچیده ای از ناهمکاری، با هدف ها و برنامه های حکومت در نظام اداری هم شکل گرفته است.» افزود: « به هر اندازه که دولت به قطبی شدن جامعه دامن بزند، یعنی نیروهای حامی و طرفدار خودش را به طور نمادین متمایز بکند، و سیاست حامی پروری اش را گسترش بدهد، در عمل هم تنش های زندگی گرایی، و هم تنش های بوروکراتیکی که مردم ایجاد می کنند، کار را برای ایجاد ثبات سیاسی توسط حاکمیت دشوار و دشوارتر می کند. از این رو می خواهم بگویم تنها در صحنه خیابان ها نیست که شاهد تنش حاکمیت با مردم هستیم. زیر پوست سازمان ها هم تنش بزرگی، شکل گرفته است.»

سناریوهای آینده

فاضلی در ادامه در ارتباط به سناریوهای آینده تاکید کرد که تصور می کند «یکی از سه سناریو، ممکن است در آینده نزدیک، یعنی در دو سه سال آینده، ورق را برگرداند.» او سه سناریو را این گونه شرح داد:

سناریوی اول: تغییر از طریق وقوع رخدادی در نیروهای سیاسی درون حاکمیت، و یا در حوزه رهبری .و ...
سناریوی دوم: ایجاد ناآرامی ها، و یک درگیری دیگر .
سنارویوی سوم: عدم توانمندی حاکمیت در تامین هزینه های حرکت های فرسایشی و کاهنده ای که میان سیاست زندگی مردم و کارشکنی های گسترده در سازمان ها وجود دارد.

طبیعی است اگر سه مورد بالا با تنش های منطقه ای، تحریم های گسترده تر، یا بحران های زیست محیطی ناگهانی شدیدتر همراه بشود و تدبیری کارگشا برای مهار آن اندیشیده نشود، سرعت تغییرات افزایش می‌یابد.»

دیگر خبرها

  • تنش آبی و نبود صنایع تبدیلی از چالش‌های مهم خدابنده است
  • ایجاد منطقه آزاد مغان راپیگیری می‌کنم/کشاورزی شاه‌کلید توسعه مغان
  • مشورت با آیت الله برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری /به محسن رضایی گفتم پیروز نمی شود و دو سه میلیون رأی خواهد داشت
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری از ایران فردا | برخوردها از سال ۸۸ جامعه را پیچیده‌تر کرده | تنش‌های بزرگ در دل رخدادهای کوچک است!
  • چالش‌های حوزه تعلیم و تربیت چبست؟/ در نسل چهارم دانشگاه‌ها دنبال تمدن‌سازی هستیم
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیده‌تر شده
  • فهرست کاندیدا‌های مورد حمایت جامعه اسلامی مهندسین اعلام شد
  • فهرست کاندیداهای مورد حمایت جامعه اسلامی مهندسین اعلام شد
  • فهرست انتخاباتی جامعه اسلامی مهندسین در دور دوم منتشر شد
  • رویداد جامعه‌پرداز برای شناسایی و ارتباط گیری با کنشگران حوزه خانواده